ÂÂÂ بسم الله الرحمان الرحيم
موضوع تحقيق:سبك زندگي وسيره سياسي امام موسي كاظم (ع)
يعقوب علي عابديني نژاد
بهار94
اين تحقيق پاياني با عنوان «سيره اخلاقي و سياسي امام موسي كاظم عليه السلام» با هدف تبيين سيره اخلاقي و فضايل امام، سيره سياسي و موضع گيريهاي ايشان به رشته تحرير درآمدهاست.
روش تحقيق كتابخانهاي است و در نگارش آن، از منابع تاريخي مانند تاريخ يعقوبي، منابع روايي مانند بحار الانوار و منابع تفسيري مانند الميزان استفادهشدهاست.
برخي از خصوصيات اخلاقي امام موسي كاظم عليه السلام عبارتند از: فرو بردن خشم، تقوا، پرهيزكاري، فروتني و تواضع، توجه به بينوايان، عزت نفس و ...
در بعد سياسي، امام موسي كاظم عليه السلام اقداماتي مانند تلاش براي تبيين و تثبيت امامت خويش، تربيت شاگرد و افراد مستعد رهبري تشكيلات شيعه و مخالفتهاي زيركانه و هوشمندانه با حاكمان عباسي را ميتوان نام برد.
کلید واژه ها: امام موسی کاظم (علیه السلام)، سیره ی اخلاقی، سیره ی علمی، سیره ی سیاسی.
بیان فضیلت اولیای برجسته ی الهی در تربیت بشر نقش بسزایی دارد چرا که انسان ها پیوسته در حال حرکت به سوی کمال مادی و معنوی بوده و این زمانی میسر است که الگویی کامل و برتر نیز داشته باشند. امام موسی بن جعفر (ع) هفتمین پیشوا و رهبر جهان اسلام نیز یکی از الگوهای برتری می باشند، که در این تحقیق به تبیین و تشریح سیره ی اخلاقی، علمی، سیاسی ایشان پرداخته شده است.
این تحقیق به روش جمع آوری اطلاعات بر اساس مدارک و اسناد دینی در وهله اول از معتبرترین و کامل ترین منبع یعنی آیات قرآن کریم و پس روایات و احادیث معتبر بر اساس کتب معتبر شیعی و سنی و همچنین منابع نوشتاری دست اول در خصوص زندگی تحقیقات انجام شده در خصوص این بزرگوار توسط بزرگان دینی و همچنین بهره گیری از سایر نوشته جات بزرگان علوم دینی انجام یافته و در پنج بخش و یازده فصل گردآوری شده است.
در بخش اول کلیات تحقیق و همچنین واژه های مربوط به تحقیق و تفکیک تعریف شده، مروری بر پیشینه ی تحقیقات انجام یافته در این زمینه ارائه شده و سپس به شرح ضرورت پیگیری سیره ی معصوم به استناد آیات و روایات پرداخته می شود که در واقع به گونه ای دیگر به عنوان شرحی مفصل بر ضرورت اجرایی تحقیق نیز تلقی می شود.
ÂÂÂÂ
سپس زندگی امام از بدو تولد به رشته تحریر درآمده و با توضیح چگونگی تربیت دوران کودکی آن حضرت ذهن خواننده آماده دریافت خصوصیات اخلاقی، علمی، سیاسی ایشان می گردد.
ÂÂÂÂ
دراين تحقيق تلاش شده است تا نقش عوامل مختلف وراثت، خانواده و محیط را در تحصیل علمی و مستند از زندگی امام مطرح شودتا هر یک از برجستگی ها و خصوصیات منحصر به فرد زندگی آن حضرت را در متن باصطلاح دانشگاه بزرگ امام صادق(ع )به روشنی به تصویر کشیده و در جلو چشم خواننده مجسم نماید و سرانجام مخاطب را بر آن می دارد تا در متن این تحقیق در جستجوی الگوبرداری عملی برآمده و استفاده از خصوصیات برجسته این نمونه ها را در زندگی فردی و اجتماعی واجب و مهم بداند.
ÂÂÂÂ
در ادامه بررسی ویژگی های برجسته امامان معصوم (علیهم السلام)، در این شماره به ستم ستیزی و روش های مبارزه امام کاظم (ع) علیه حکومت های ظلم و جور می پردازیم.
ÂÂÂÂ
ÂÂÂÂ
نام امام هفتم شیعیان، «موسی»، لقبش «کاظم»، مادرش بانویی با فضیلت به نام «حمیده»، و پدرش حضرت امام صادق (ع) است. او در سال 128 ه . ق در سرزمین «ابواء» (یکی از روستاهای اطراف مدینه) چشم به جهان گشود و در سال 183 یا 186 هجری به شهادت رسید.
ÂÂÂÂ
ÂÂÂÂ
از سال 148 هجری که امام صادق (ع) به شهادت رسید، دوران امامت حضرت کاظم (ع) آغاز گردید. آن بزرگوار با خلفای زیر معاصر بود:
ÂÂÂÂ
1 - منصور دوانیقی (136 - 158)؛
ÂÂÂÂ
2 - محمد معروف به مهدی (158 - 169)؛
ÂÂÂÂ
3 - هادی (169 - 170)؛
4 - هارون(2) (170 - 193).
ÂÂÂÂ
ÂÂÂÂ
یکی از پرسش های مهم در زندگی امام کاظم (ع) این است که چرا آن حضرت دست به قیام مسلحانه نزد؟
ÂÂÂÂ
در پاسخ می گوییم: وضع سیاسی و اجتماعی عصر امام نشان می دهد که شرایط برای قیام مسلحانه فراهم نبوده است، زیرا در روزگار بنی عباس به ویژه هارون، عرصه چنان بر اهل بیت (علیهم السلام) تنگ بود که کسی توان فعالیت سیاسی و حتی فرهنگی نداشت. راویان حدیث جرئت نداشتند آشکارا از امام کاظم (ع) نام ببرند و مطالب گران بهای تفسیری، فقهی، عرفانی و علمی او را نقل کنند. به همین دلیل آنان آثار گران بها و مطالب مستند حضرت را به صورت کنایه و اشاره می نوشتند و برای یک دیگر می خواندند، و با عبارت های زیر از امام یاد می کردند: سمعت ابا ابراهیم، سمعت ابا الحسن، روی عن العبد الصالح، قال العالم او السید، حدثنی الرجل و یا کتبت الیه... .
ÂÂÂÂ
از سوی دیگر، سیاست و مشی حکومت ، ستیز با شیعه بود. ضمن این که نظام استبدادی بنی عباس از موسی بن جعفر (ع) و پیروانش وحشت داشت و کینه و حسد خویش را از راه های مختلف نشان می داد.
ÂÂÂÂ
هارون نیز روش هادی را ادامه داد و فدک را غصب کرد و نگذاشت منافع آن به حضرت موسی بن جعفر (ع) و اهل بیت برسد. او با گماردن مأموران ویژه، ارتباط مالی امام و شیعیان را قطع کرد تا جایی که آن بزرگوار بارها از سختی معیشت خویش می نالید . افزون بر آن، هارون هر از گاهی برای آن حضرت مزاحمت فراهم می کرد و او را از مدینه به بغداد و یا بصره منتقل می نمود و به بهانه این که مردم را به سوی خود می خواند و کارش به اختلاف و خون ریزی می انجامد، به زندانش می افکند.
ÂÂÂÂ
هارون در سال 170 ه . ق در برابر قبر پیامبر خدا (ص) برای فریب افکار عمومی چنین گفت: ای پیامبر خدا! برای کاری که تصمیم گرفته ام انجام دهم از تو پوزش می طلبم؛ می خواهم موسی بن جعفر (ع) را زندانی کنم، زیرا او مردم را به خویش دعوت می کند و با این کار در پی اختلاف میان امت تو و ریختن خون آنهاست.ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ ÂÂÂÂÂ
ÂÂÂÂ
به هر روی، وضع جامعه عصر امام کاظم (ع) به گونه ای بود که قیام مسلحانه ره به جایی نمی برد. به همین دلیل آن حضرت تصمیم گرفت از راه های دیگری با حکومت طاغوت مبارزه کند، که در ادامه به بعضی از آنها اشاره می کنیم.
ÂÂÂÂ
ÂÂÂÂ
ÂÂÂÂ
خلفای معاصر امام از جمله هارون می دانست که امام کاظم (ع) و پیروانش، وی را غاصب خلافت پیامبر و زمام دار ستم گری می دانند که با زور و قدرت، سرنوشت مسلمانان را در دست گرفته است و اگر روزی قدرت را به دست آورند، در نابودی حکومت او لحظه ای درنگ نخواهند کرد. از سوی دیگر، دشمنان نیز می دانستند که امام در صدد تشکیل حکومت است و آن را حق خود می داند. از این رو نسبت به آن حضرت، حساس و در صدد از بین بردن او بودند.
ÂÂÂÂ
در مقابل، امام کاظم (ع) نیز از راه های مختلف سعی می کرد فرهنگ تشکیل حکومت اسلامی در جامعه نهادینه شود. این امر بسیار مهم بود، زیرا این اندیشه به وجود می آمد که حکومت از آنِ خاندان پیامبر است و بنی عباس، آن را غصب کرده اند. گفت و گوی زیر که میان پیشوای هفتم و هارون رخ داده به خوبی از اهداف عالی امام در زمینه تشکیل حکومت اسلامی و نیز از نیات پلید هارون، پرده بر می دارد.
ÂÂÂÂ
روزی هارون (شاید به منظور آزمایش و کسب آگاهی از آرمان امام هفتم) به آن حضرت اعلام کرد که حاضر است «فدک» را به او برگرداند. امام (ع) فرمود: در صورتی حاضرم فدک را تحویل بگیرم که آن را با تمام حدود و مرزهایش پس بدهی. هارون پرسید: حدود و مرزهای آن کدام است؟ امام فرمود: اگر حدود آن را بگویم هرگز پس نخواهی داد. هارون اصرار کرد و سوگند یاد نمود که این کار را انجام خواهد داد. آن گاه امام حدود آن را چنین تعیین فرمود: حدّ اولش، عدن؛ حدّ دومش، سمرقند؛ حدّ سومش، آفریقا و حدّ چهارمش مناطق ارمنیه و بحر خزر است. هارون که با شنیدن هر یک از این حدود، تغییر رنگ می داد و به شدت ناراحت می شد، نتوانست خود را کنترل کند و با خشم و ناراحتی گفت: در این صورت چیزی برای ما باقی نمی ماند. امام فرمود: می دانستم که نخواهی پذیرفت و به همین دلیل از گفتن آن امتناع داشتم.
ÂÂÂÂ
ÂÂÂÂ
یکی از روش های بسیار مهم مبارزه امام، نفوذ در حکومت غاصب بود. این روی کرد هم موجب حفظ شیعیان می شد و هم امام از سیاست های حکومت آگاهی می یافت، و در سمت و سوی مبارزه امام و شیعیان تأثیرگذار بود؛ بدین معنا که راه کارهای مناسبی برای مبارزه علیه حکومت و حفظ شیعیان پیش بینی می نمودند. بدین منظور امام برای سامان دادن به مبارزات سیاسی و حمایت از نیروهای شیعی، برنامه ای تدارک دید که بر اساس آن نیروهای فعال و مطمئن، در مسئولیت های کلیدی حکومت قرار می گرفتند که یکی از اعضای فعال آن، «علی بن یقطین» بود. وی بارها از امام (ع) خواست که اجازه دهد از مسئولیت های خویش در حکومت بنی عباس کنار رود، لکن امام (ع) بدان رضایت نداد و او را با کلمات زیر دل گرم نمود که شاید خداوند به وسیله تو شکسته احوالی ها را جبران و آتش فتنه مخالفان را از دوستان خویش دفع کند. بعضی از ثمرات نفوذ افراد مؤمن در دستگاه خلافت جور بدین قرار است:
ÂÂÂÂ
ÂÂÂÂ
مرحوم مجلسی می نویسد: زمانی که قیام شهید حسین (فخ) سرکوب شد، سرهای آنان به همراه عده ای اسیر برای موسی فرزند مهدی، از خلفای بنی عباس، فرستاده شد. او دستور داد که اسرا کشته شوند و از دیگر علویان سخن به میان آورد تا این که به نام امام موسی بن جعفر (ع) رسید و با خشم زیاد اظهار داشت که حسین (فخ) به دستور او قیام کرده است، زیرا او وصی این خاندان است. خدا مرا بکشد اگر او را زنده نگه دارم. در این زمان بود که علی بن یقطین، واقعه را به صورت مکتوب به حضور امام تقدیم داشت و آن حضرت را از این تصمیم با خبر نمود.
ÂÂÂÂ
ÂÂÂÂ
مرحوم کشّی در رجال خود می نویسد: علی بن یقطین، نامه ها و اموال فراوانی را توسط دو نفر از معتمدان خویش برای امام ارسال کرد. قرار ملاقات در بیرون مدینه در محلی به نام «بطن الرمه» بود. امام شخصاً طبق قرار در آن مکان حضور یافت و اموال را از آنان تحویل گرفت. سپس نامه هایی از آستین خود بیرون آورد و فرمود: اینها جواب نامه های شماست، برگردید و آن را به علی بن یقطین برسانید.
ÂÂÂÂ
ÂÂÂÂ
علی بن یقطین برای کمک مالی به شیعیان و حمایت از آنان، هر سال عده ای را از طرف خود به حج می فرستاد و به این بهانه، پول های فراوانی به آنها می پرداخت. مرحوم قمی از قول یونس می نویسد که در یکی از سال ها برای علی بن یقطین 150 حج گزار برشمردند. هم چنین در مواردی که شیعیان می بایست مالیات بپردازند به ظاهر از آنها می گرفت، ولی به صورت پنهانی به آنان بر می گرداند.
ÂÂÂÂ
یکی از روش های مبارزه امام علیه حکومت، تقیّه بود.این امر در سازماندهی و حفظ یاران بسیار مؤثر بود، زیرا موجب می شد که نیروها شناسایی نشوند و شیعیان به سازماندهی خود بپردازند تا در فرصت مناسب علیه حکومت مبارزه کنند. بدین سان حضرت به یاران خود دستور داد که در بعضی موارد تقیّه کنند. در حقیقت، تقیّه مداراتی تغییر روش مبارزه بود. معمر بن خلاد که از یاران موسی بن جعفر (ع) بود، از آن حضرت پرسید: چگونه باید در برابر حاکمان ستم گر ایستاد و از اسلام پاسداری کرد؟ امام در پاسخ، از قول جدّش امام باقر (ع) نقل کرد که می فرمود: رازداری و با پوشش عمل کردن، از برنامه های دینی من و پدران من است؛ آن که عمل به تقیّه نمی کند ایمان ندارد.
ÂÂÂÂ
ÂÂÂÂ
یکی از روش های امام در برخورد با حکومت جور، مبارزه منفی علیه آن بود که در قالب های مختلف از جمله عدم مساعدت مالی به حکومت، ظهور می نمود. روزی امام کاظم (ع) صفوان بن مهران جمال را احضار کرد. وی هر سال در موسم حج، شترانش را در اختیار هیئت خاصی از دربار هارون می گذاشت تا به حج بروند و مراسم به جای آورند و یا احیاناً بر مراسم حج نظارت داشته باشند. هنگامی که صفوان خدمت امام کاظم (ع) رسید، فرمود: صفوان! یک عمل تو همه کارهای زیبایت را زیر سؤال برده است؟ با تعجب پرسید: فدایت شوم مگر چه کرده ام؟ امام فرمود: کرایه دادن شترها به هارون برای مراسم حج، کار مناسبی نیست. عرض کرد: من برای سفر حج کرایه می دهم و خودم همراه آنان نیستم، بلکه عده ای از غلامان را می فرستم. امام فرمود: صفوان! دوست نداری ستم گران زنده بمانند تا اجاره شترهایت را بعد از حج پرداخت کنند؟ عرض کرد: البته که دوست دارم. حضرت فرمود: هر کس بقای هارون و هیئت حاکمه اش را دوست بدارد، از آنان است و هر کس از ایشان باشد به جهنم فرو می افتد.
ÂÂÂÂ
چون صفوان سخنان امام را شنید همه شترهای اجاره ای خویش را فروخت. وقتی هارون متوجه شد او را احضار و سرزنش کرد. صفوان گفت: من پیر شده ام و توان ندارم. غلامان هم کارها را به طور شایسته و درست انجام نمی دهند. هارون با عصبانیت رو به صفوان کرد و سری تکان داد و گفت: خاموش! من می دانم چه کسی به شما فرمان می دهد. کار موسی بن جعفر است. صفوان گفت: من با موسی بن جعفر (ع) ارتباط ندارم، او در کارهای من دخالتی نمی کند. هارون در پایان گفت: اگر سابقه همکاری تو نبود، نابودت می کردم.
ÂÂÂÂ
مبارزه منفی امام هفتم (ع) با حکومت هارون چنان بود که شایعه فتوای حضرت مبنی بر حرمت ولایت و حاکمیت هارون در جامعه وجود داشت و کمترین مسامحه ای از حضرت در برخورد با حکومت بنی عباس دیده نمی شد.
ÂÂÂÂ
ÂÂÂÂ
امام کاظم (ع) با این که از سوی حکومت هارون تحت فشار بود و بخش عمده ای از عمرش را در زندان گذراند، اندیشمندانی تربیت کرد که در برابر حکومت جور و گروه های انحرافی می ایستادند و در عرصه علمی و اجتماعی از وثاقت و اطمینان بالایی برخوردار بودند. امام می دانست که هدایت شیعیان و مبارزه با حکومت، نیاز به انسان های سیاست مدار، متدیّن و عالم دارد تا مسیر او را ادامه دهند. شاگردان امام نیز با روش های گوناگون به مبارزه علیه حکومت اقدام می کردند. حتی بعضی از شاگردان و تربیت یافتگان امام با بیان جای گاه حکومت و امامت و این که حکومت، حق خاندان پیامبر (ص) است، با حکومت وقت مبارزه می کردند. بعضی از آنها همانند یونس بن عبدالرحمان، صفوان بن یحیی، محمد بن ابی عمیر، عبدالله بن مغیره، حسن بن محبوب سراد و احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی، از اصحاب اجماع شمرده شده اند.(10) عظمت این بزرگان چنان بود که راویان و محدّثان هرگاه حدیث و روایت خود را منتهی به یکی از افراد فوق می دیدند، آرامش خاطر پیدا می کردند. آنان تألیفات فراوانی داشتند و برخی از آنها سال های بسیاری را در زندان گذرانده بودند؛ همانند:
ÂÂÂÂ
1 - یونس بن عبدالرحمان: او استعداد بسیار بالایی داشت. در مقابله با افراد و گروه های مخالف، نزدیک به هزار جزوه و مقاله نوشت، تا جایی که گفته شد: دانش ائمه اهل بیت (علیهم السلام) به چهار نفر منتهی می گردد: سلمان فارسی، جابر، سید و یونس بن عبدالرحمان.
ÂÂÂÂ
درباره یونس نوشته اند: وی زیاد به حج رفت و خود می گفت: در محضر معصوم بیست سال گوش دادم و بعد از آن بیست سال پرسیدم و بیست سال هم به پرسش دیگران پاسخ دادم.
ÂÂÂÂ
2 - محمد بن ابی عمیر: وی تألیفات فراوانی داشت و بسیار زاهد و متّقی بود. وی را به زندان های طولانی مدت محکوم کردند، لکن از ترس این که مبادا کتاب ها و تألیفاتش را نابود کنند، مبلغ یکصد و بیست هزار درهم به سندی پرداخت و بعد از مدتی از زندان خارج شد و به سراغ کتاب ها و تألیفات دفن شده در گوشه منزلش رفت، ولی همه آنها را پوسیده و نابود شده یافت. شاید همین وضعیت سبب گردید که آن چه بعداً نقل کرد به صورت مرسله باشد؛ لکن اطمینان و وثاقت بالای وی باعث گردید که روایات مرسله اش(12) همانند روایاتِ مستند دیگران، معتبر به شمار آید.
ÂÂÂÂ
ÂÂÂÂ
گرچه امام خود به دلیل فراهم نبودن شرایط، قیام مسلحانه انجام نداد، اما مبارزه امام در قالب دیگر بروز نمود و آن، حمایت از قیام ها و نهضت های انقلابی بود. از جمله این قیام ها، قیام شهید فخ (حسین بن علی بن حسن المثنی بن الحسن المجتبی - علیه السلام -) بود،(13) که حضرت از آن حمایت کرد.
ÂÂÂÂ
وی که از ستم ها و فشارهای روحی فرماندار مدینه به علویان به ستوه آمده بود دست به قیام مسلحانه زد و این در زمانی بود که «هادی»، خلیفه ستم گر عباسی حکومت را در دست داشت. قرار شد شبانگاهان قبل از اذان صبح حرکت آغاز شود. حسین که رهبری قیام را عهده دار بود به خدمت امام موسی (ع) رسید. حضرت توصیه هایی به او فرمود: تو شهید خواهی شد، ضربه ها را نیکو بزن و نهایت تلاش خود را بنما. این مردم، فاسق هستند، به ظاهر ایمان دارند، اما در باطن، نفاق و شک را پنهان می دارند. همه ما مملوک خداییم و به سوی او باز می گردیم.
ÂÂÂÂ
ÂÂÂÂ
امام کاظم (ع) علاوه بر نیرو سازی و تربیت آنها سعی می کرد نیروهای قدرت مند، مقاوم و آشنا به مصالح اسلام را حفظ کند و در مقاطع مختلف از آنان بهره بگیرد. هم چنین توجه داشت که در حدّ امکان آنها شناسایی نشوند، بلکه با پوشش های مختلف چنان عمل کنند که هیچ گونه حساسیتی در حاکمان غاصب عباسی به وجود نیاید. علی بن یقطین با تمام اخلاص در خدمت موسی بن جعفر (ع) بود، در حالی که پست وزارت داشت و خمس اموال خویش را به حضرت می داد و به وسایط گوناگون به یاران آن بزرگوار مساعدت می نمود. او زمانی اراده کرد هدایای ارزش مندی را که به وی می دادند، به آن امام همام بدهد. در یک مورد او پارچه گران بهایی را که هارون به وی هدیه داده بود برای آن حضرت فرستاد. لکن امام چون می خواست این نیروی ارزش مند را حفظ کند، آن را برگرداند و فرمود: از امروز سعی کن وضوی خویش را بر روش هارون و اهل سنّت انجام دهی.
ÂÂÂÂ
از سوی دیگر، مأموران هارون مراقب تماس ها و چگونگی وضعیت علی بن یقطین بودند. آنان گزارش هایی را علیه وی داده بودند که با موسی بن جعفر (ع) در تماس است و لباس و هدیه مخصوص شما را به ایشان داده و حتی وضو و نمازش را بر روش مذهب اهل بیت (ع) انجام می دهد. هارون در پی این گزارش ها او را احضار کرد و با ناراحتی تمام گفت: اگر چنین ادعایی درست باشد، خون تو را خواهم ریخت... از او پرسید: آن لباسی را که هدیه دادم چه کردی؟ علی پاسخ داد: در داخل بقچه ای گذارده و برای تبرّک آن را حفظ کرده ام. هارون یک نفر از کارگزارانش را در پی هدیه فرستاد و با آدرسی که علی بن یقطین داده بود، هدیه را مُهر شده آوردند.
ÂÂÂÂ
در مرحله دیگر، جاسوسان هارون گزارش دادند که او نماز را همانند شیعه می خواند. هارون مراقبانی بر علی گماشت و سرانجام دریافت که او همچون اهل سنّت نماز می گزارد. هارون خشم خود را فرو برد و رو به علی کرد و گفت: هرگز سخن هیچ سعایت کننده ای را علیه تو نخواهم پذیرفت.
ÂÂÂÂ
شهید مطهری (ره) می نویسد: علی بن یقطین، وزیر هارون است، شخص دوم مملکت است، ولی شیعه است، اما در حال استتار. او ظاهرش با هارون است، اما به هدف های موسی بن جعفر (ع) خدمت می کند و امام به او دستورهایی داد و وی اجرا کرد و مصون ماند.
ÂÂÂÂ
در پایان باید گفت: شیوه های مبارزه سیاسی امام به موارد ذکر شده خلاصه نمی شود، بلکه امام در قالب دعا، موعظه و حتی زندان رفتن به مبارزه با حاکمان عباسی پرداخت و سرانجام حکومت، آن امام بزرگوار را به شهادت رساند.
ÂÂÂÂ
شهید مطهری (ره) بعد از ذکر عوامل و علل به شهادت رساندن امام کاظم (ع) می نویسد: خلفا می دیدند که امامان را از هیچ راهی و به هیچ وجهی نمی توانند وادار به تمکین بکنند، به همین دلیل بهترین راه و آسان ترین راه را شهادت آن بزرگواران می دانستند، با این که متوجه بودند که شهید کردن ائمه چقدر برایشان گران تمام می شود.
ÂÂÂÂ
ÂÂÂÂ
) مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، ص 413؛ ر.ک: بصائر الدرجات، ج 9 ص 129؛ بحارالانوار، ج 48، ص 1 - 4؛ ارشاد مفید، ص 307 و مناقب ابن شهرآشوب، ج 3، ص 437.
ÂÂÂÂ
2) همان، ص 414.
ÂÂÂÂ
3) سیرة الائمة الاثنی عشر، ج 2، ص 335؛ ر.ک: مرتضی مطهری، سیری در سیره ائمه اطهار (ع)، ص 176 - 177.
ÂÂÂÂ
4) تذکرة الخواص، ص 350.
ÂÂÂÂ
5) مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، ص 462.
ÂÂÂÂ
6) ارشاد مفید، ص 275 - 274؛ الخرائج و الجرائح، ص 297.
ÂÂÂÂ
7) وسائل الشیعه، ج 16، ص 204، ح 21359؛ اصول کافی، ج 2، ص 219، ح 2.
ÂÂÂÂ
8) سیرة الائمة الاثنی عشر، ج 2، ص 322 - 323؛ رجال کشّی، ص 441.
ÂÂÂÂ
9) رسول جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص 406.
ÂÂÂÂ
10) حیاة الامام موسی بن جعفر (ع)، ج 2، ص 459؛ بحارالانوار، ج 48، ص 172، ح 13؛ فروع کافی، ج 5، ص 109، ح 1.
ÂÂÂÂ
11) سیرة الائمه الاثنی عشر، ج 2، ص 313.
ÂÂÂÂ
12) رجال کشّی، ص 46.
ÂÂÂÂ
13) همان، ص 47.
ÂÂÂÂ
14) اقرب الاسناد، ص 126.
ÂÂÂÂ
15) سیرة الائمة الاثنی عشر، ج 2، ص 322 - 323.
ÂÂÂÂ
16) برگرفته از: سیری در سیره ائمه اطهار (ع)ص 181.
ÂÂÂÂ
17) همان، ص 190.
ÂÂÂÂÂ
ÂÂÂÂÂ
ÂÂÂÂÂ
ÂÂÂÂÂ
ÂÂÂÂÂ
ÂÂÂÂÂ
ÂÂÂÂÂ
ما 32 مهمان و بدون عضو آنلاین داریم
طراحى شده توسط فناورى اطلاعات وارتباطات دانشگاه آزاد اسلامى مشهد